تلنگری به جماعت بسیجی و امت حزب الله!!!
اختلافات اعتقادی در درون اسلام، اصولا به اختلاف علمای اسلام از شیعه و سنی برمیگردد که راه حل آن بحث علمی است. اما وقتی این اختلافات به سطح جامعه برسد دیگر بحث علمی نیست بلکه به دعوا و نزاع میکشد. و این همان چیزی است که دشمن میپسندد. پس در سطح علما، میباید به طور کاملا علمی و به دور از بیاخلاقی و بیتقوایی و در کمال آزادی، اختلافات مورد بحث قرار گیرد. اما در سطح جامعه این اختلافات نباید بروز پیدا کند چرا که بیشتر از احساسات و تعصبات نشأت گرفته شده است.
وقتی صحبت از وحدت شیعه و سنی میشود و از ضرورت آن سخن به میان میآید دیر وحدت میان خود شیعیان از بدیهیات به نظر میرسد.
برخی خیال میکند که هرکه مخالف آنها فکر کند مخالف اسلام فکر کرده و باید از او تبری جست!
اسلام دینی است واحد با خدایی واحد، پیامبری واحد و کتابی واحد. اما مسلمانان انواع اقسام دارند. گروهی شیعه هستند و گروهی اهل تسنن که هر کدامشان برای خودشان 72 ملتند. برخی تندرو، برخی کندرو، برخی علیدوست، برخی علیپرست، برخی دشمن علی و....
قطعا حرف حق و راه حق یگانه است و نمیتوان گفت که همه این فرقهها بر صراط مستقیمند (پلورالیزم) و یا گفت هیچ حرف حقی وجود ندارد (نهلیلیسم). اما جدای از اینکه راه صحیح کدام است باید این سوال را پرسید که منطق وحدت میان مسلمین با وجود این همه اختلاف و شکاف فکری چه معنایی میدهد؟ آیا منظور آن است که همه یک طور بیاندیشند و یک شکل عمل کنند؟