نه شیر داره نه سانسور!
- سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۶ ب.ظ
نقدی بر شعر اتل متل
به شعر بیتربیتی زیر توجه کنید:
«اتل متل توتوله/گاو حسن چجوره؟/ نه شیر داره نه سانسور!/شیرشو بردن هندستون/ یک زن کردی بستون/ اسمشو بذار عنقزی/ دور کلاش قرمزی/ آچین و واچین/ یه پاتو برچین»
مریدان چون این سخن شنیدندی، نعرهها زدندی و خرقهها دریدندی و از خود بیخود شدندی!
معلوم نیست این شعر پر مغز! چطور از شاعر ذیشعور ما ساطع گشته که همه اینطور حیران و در عجب ماندهاند. اول شعرش (اتل متل) مشخص نیست به زبان چه زبان بستهای سروده شده. توتوله چه بسا فحش بدی باشد! شاعر در اینجا از احوالات گاو حسن میپرسد و خود در جواب با بیادبی میگوید که این گاو نه شیر دارد و نه سانسور! بعد معلوم نیست چطوری شیری که ندارد را بردهاند هندستون؟ حسن از محل درآمد صادرات شیر گاو بیشیرش به هندوستان میتواند برود یک زن کردی بستاند. زن بیتربیتی که به جای روسری کلاه دورقرمزی سر میکند.چه اسم مسخرهای هم رویش گذاشته: عنقزی! حالا میذاشتی کلاهقرمزی باز قابل تحملتر بود! آچین و واچین هم که به توتوله و اتل و متلش ملحق میشود. اما نکته مهم شعر در جمله پایانیست که شاعر پس از این همه مزخرفبافی و جفنگسرایی خواستار برچیده شدن یک پایت میشود.
این تازه یکی از بهترین شعرهای بیمفهوم دوران کودکی ماست. شعرهایی مثل آنمان نباران یا دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده از این هم فاجعهترند.
کمتر کودکیست که در شعر به دنبال مفهوم و معنا باشد. عقل کودک هنوز آنقدر بالغ نشده که برایش مهم باشد که در شعر کلمه توتوله به کار رود یا کوتوله. آنچه مهم است ریتم و آهنگ شاد شعر است. ادبیات کودکان ما نیز به همین دلیل پر است از شعرهای بیمعنی و مفهوم. نکته اینجاست که شعرهای کودکی اغلب ماندگاری بالایی دارند. هم به دلیل زمان یادگیریشان، هم به دلیل ریتمشان، هم به دلیل آموزش نسلی و... شعرهای کودکانه تا سالهای سال در ذهن ما باقی میمانند.
نه اشتباه نکنید نمیخواهم بگویم حالا که شعرهای زمان کودکی این مقدار ماندگار و مهماند، برویم و شعرهای ریتمیک ولی پرمعنیتر ابداع کنیم که البته کار خوبی است. بحث اینجاست که ما نباید کودک باقی بمانیم. کار رسانههای شیطانی همان کار اتل متل است تا تو فکر نکنی و هرگز نیاندیشی. جذابیت و شادابی و تحرکشان فوقالعاده بالاست ولی از مفهوم تهی هستند. فیلمهای هالیوودی را بنگرید. ریتم فیلم چنان تند است که بیننده فرصت نمیکند یک لحظه درنگ کند و دست آخر هم اگر بپرسید چه چیز از فیلم در خاطرت ماند نهایتا میتواند چند صحنه جذاب فیلم را برایتان بازگو کند. اما هیچ مفهومی مفیدی را ادراک نکرده و تنها دو ساعت از عمر جوانیش را به بطالت سپرده است.
هدف رسانه شیطانی، غفلت است. طی فرایندی تو را مسحور خود میکند که آخرش به تو بگوید «یه پاتو برچین». آن زمان که لنگ در هوا شدی به زمین خوردنت کاری ندارد. وقتی که به فیلم دلسپردی باورت میشود که غرب و غربیان چقدر خوباند و در ناخودآگاهت نوشته میشود که مسلمان را برای کشته شدن آفریدهاند و حق او مردن است. میفهمی که امنیت آمریکا حتی از امنیت خانوادهات هم مهمتر است. اصلا یادت میرود که انسان بودی و هدفت چه بود و به کجا باید بروی. دست آخر هم نمیدانی کدام فیلم این مفاهیم اشتباه را در قلب تو وارد کرده و چرا دلت میخواهد به جای یک ایرانی، یک غربی بودی و با خود میاندیشی که درست است که نژاد را نمیتوان عوض کرد ولی میتوان روش زندگی را تغییر داد. بنابراین هر روز شبیهتر به کافری میشوی که نجاستش با سگ مساوی است. و وای بر کمفروشانی که خود را به بهای بخس چنین میفروشند.
فکر نکن رسانه شیطانی فقط هالیوود است. به تلویزیون خودمان هم بنگر. آن قدر شبهای رمضان اتل متل برایت پخش میکند که فراموش کنی سیره پیامبرت چه بود و پایت را برچینی و شب تا سحر را به بطالت بگذرانی. چه انتظاری از شب قدرت داری؟ مگر خدای تو نگفت: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
- ۹۳/۰۳/۲۰